https://topup.pec.ir/?mid=71954
اجزای تشکیل دهنده ی ساختار کروموزوم ها:
-کروماتید
-کرومونما:در مراحل اولیه فشرده سازی کروموزوم و در مراحل ابتدایی پروفاز رشته های کروماتینی باریک و نازک زیر میکروسکوپ قابل مشاهده است.این رشته ها که همچنان به ناحیه ی سانترومر متصل اند کرومونما نامیده میشود.کروماتید و کرومونما یک ساختار اما با سطح فشردگی متفاوت میباشند.
-کرومومر:در مرحله ی لپتوتن میوز یک مشخص بوده و ضخیم است.
-سانترومر:ناحیه ای غنی از هترکروماتین و محل اتصال کروماتیدهای خواهری.
-کینه توکور:ناحیه ای در کنار سانترومر که از دو بخش داخلی و خارجی تشکیل شده است.بخش داخلی در ارتباط با DNAاست.وبخش خارجی در ارتباط با رشته های دوک است.
-تلومر:به بخش های نوکلوپروتینی در انتهای کروموزوم ها میگویند.
-ماهواره:به بخشی از کروموزوم که در اتصال با بازوی کوتاه کروموزوم های آکروسانتریک میباشد.ماهواره محل سنتز rRNAاست.
_نواحی سازمان دهنده ی هستکی (NOR):ژن های کدکننده rRNA را در خود جای داده و در شکل گیری هستک دخالت دارد.در انسان این نواحی در فرورفتگی های ثانویه ی کروموزوم های آکروسانتریک (۱)قرار دارد.
تفسیر آزمایش خون
توضیحات: VLDL :
مخفف VERY LOW DENSITY LIPOPROTEIN است که از دسته خانواده لیپوپروتین ها محسوب میشود شیلومیکرون –HDL- LDL شیلومیکرون چربی های غذایی را در خون حمل و نقل میکند درحالی که VLDL چربی های داخلی مخصوصا کلسترول را .
CHYLOMICRONES
شیلومیکرون ذراتی است حاوی پروتئین و چربی که در واقع چربی های غذایی را از روده به کبد و عضلات و قلب منتقل میکند و عمدتا حاوی تریگلیسرید میباشند.
BILIRUBIN
ماده ای است که از کاتابولیسم هم HEME زنجیره گلوبین به وجود میاید . چنانچه این ماده در خون زیاد شود یرقان یا زردی به وجود میاید. یرقان میتواند به چند علت به وجود آید یا ناشی از همولیز شدید گلبولهای سرخ باشد یا ناشی از نقص های آنزیمهای کبدی باشد و یا ناشی از انسداد باشد.
HBA1C
در گلبولهای سرخ انواع مختلفی از هموگلوبین ها وجود دارد که بیشترین غلظت را در افراد بالغ هموگلوبین نوع A تشکیل میدهد اما مقدار کمی از این نوع توسط کربوهیدراتها گلیکوزیله میشود که به آن HBA1C میگویند این نوع از هموگلوبین در افراد دیابتیک غلظت بیشتری دارد و در واقع نشان دهنده میزان قند خون این افراد طی دو سه ماه گذشته میباشد.
RETIC
مخفف reticolocyte است که از دسته سلول های سرخ خون بحساب میاید . بدلیل نا بالغ بودن در رنگ آمیزی حیاتی شبکه هایی از رشته های ریبوزومی در آن مشاهده میشود . این سلول ها از نظر اندازه بزرگ هستند. حضور این سلولها درخون رابطه مستقیم با فعالیت خونسازی مغز استخوان دارد. تعیین درصد این سلو لها درخون جهت براورد میزان خونسازی موثر است.
PBS
مخفف peripheral blood smear
می باشد که منظور از آن مشاهده اسمیر خون محیطی است . و گزارش اشکال غیر طبیعی و اندازه های غیر طبیعی از گلبولهای سرخ خون محیطی است.
Diff
مخفف differential است که منظور از آن تعیین درصد گلبولهای سفید خون بصورت چشمی است . در این آزمایش تعداد 100 تا 200 عدد گلبول سفید بطور چشمی شمارش میشود و در صد عدد انواع مختلف سلول های سفید خون گزارش میگردد. عمدتا در عفونتهای میکروبی نوتروفیل ها درصد بالایی پیدا میکنند و در عفونتهای ویروسی عمدتا درصد لنفوسیتها افزایش پیدا میکند.
G6PD
مخفف glucose 6 phosphate dehydrogenase است که یک نوع آنزیم درون سلولی است که در گلبولهای سرخ هم یافت میشود این آنزیم در گلبولهای سرخ یک آنزیم کلیدی جهت حفظ غشای گلبولهای سرخ محسوب میشود چنانچه این آنزیم کمبود و یا نایاب باشد همولیز گلبولهای سرخ خود بخود رخ میدهد و فرد دچار آنمی ناشی از همولیز خواهد شد.
BUN
مخفف BLOOD UREA NITROGEN است سنجش این پارامتر سرمی برای ارزیابی عملکرد کلیه بسیار مفید است . اوره یک محصول فرعی است که از متابولیسم پروتئین ها در کبد تولید می شود و در واقع ضایعات ناشی از مصرف پروتئین ها بصورت اوره از کلیه ها دفع میگردد بنابراین شاخص خوبی جهت بررسی عملکرد کلیه میباشد.
Cr
مخفف CREATININE است این جسم آلی در بدن از ماده ای به نام کراتین فسفات حاصل میشود که در عضلات تولید میگردد . مقدار این جسم در بدن افراد مختلف بستگی متناسب با توده عضلانی فرد دارد مثلا در نوزادان کمتر و در مردان بالغ با توده عضلانی زیاد بیشتر. از این تست به کمک تست BUN جهت عملکرد کلیه استفاده میشود.
AST
مخفف ASPARTATAE TRANSAMINASE است . که یک آنزیم بوده و در بدن در بافتهای مختلف وجود دارد به عنوان مثال این آنزیم در کید – قلب – گلبولهای سرخ و .. وجود دارد. بالا بودن این آنزیم در مقادیر غیر طبیعی نشانگر حضور بیماری در فرد است مانند همولیز درون عروقی – آسیبهای کبدی ناشی از هپاتیت و یا کبد چرب – آسیبهای قلبی.
ALT
مخفف ALANINE TRANSAMINASE است همانند AST یک آنزیم محسوب میشود.
که در همان بافتهایی که AST وجود داد این آنزیم نیز حضور دارد و مقادیر بالا ی این آنزیم مرتبط است با همان بیماری های که در مورد AST بیان شد.
PRO
مخفف PROTEIN است . این تست جهت اندازه گیری کل پروتئین های سرمی بکارگرفته میشود . از آنجایی که در سرم تعداد متنوعی پروتئین وجود دارد و هر کدام مرتبط با بیمارهای خاصی است لذا جهت تعیین نوع پروتئین مذکور میبایست تست دیگری به نام پروتئین الکتروفورز انجام گردد تا مشخص گردد که افزایش یا کاهش مربوط به کدام نوع پروتئین سرمی است.
MCH
مخفف MEAN CORPOSCULAR OF HEMOGLOBIN است و بیانگر میزان متوسط هموگلوبین در هر سلول است. براساس واحد پیکوگرم بیان میشود.
MCHC
مخفف MEAN CORPOSCULAR HEMOGLOBIN CONCENTRATION است و بیانگر میزان غلظت متوسط هموگلوبین در سلول قرمز است. این اندکس گلبول سرخ با میزان رنگدانه هموگلوبین مرتبط است و به اصطلاح گلبول سرخ را هایپرکروم و یا هیپوکروم می گویند.
وقتی که پروتئین در معرض SDS قرار می گیرد پروتئین دناتوره شده و ساختار الیگومریک آن از هم پاشیده می شود. مطالعات نشان داده است که پروتئین ها مقدار یکسان به وزن به SDS متصل میشوند. به این صورت که در غلظت 8x10-4 ازSDS ، به یک گرم از پروتئین 1.4 گرم SDS متصل می شود. مطالعات هیدرودینامیکی و بصری از نتایج حاصل از پروتئین متصل به SDS نشان میدهد که طول ذرات میله ای شکلی که ایجاده است منحصر به فرد بوده و متناسب با طول زنجیره پپتیدی میباشد. مکانیسم کلی برهمکنشSDS و پروتئین توضیح می دهد که چرا در الکتروفورز زنجیره هایی پلی پپتیدی، در ژل پلی آکریلآمید ، جدا شدن فقط براساس وزن مولکولی مولکول ها باشد.
فاکتورهای دناتوره کننده مانند اوره و گوانیدین هیدروکلراید ، پروتئین را به یک حالت random coil در میآورد و حذف این عوامل از ماکرومولکول با تغییر فرم آن به حالت طبیعی همراه است. روش های زیادی برای برگرداندن پروتئین به حالت طبیعی مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج موفقیت آمیزی برروی پروتئین آسپارتات ترانسکربوکسیلاز انجام شد.
در ابتدا ،جدا کردن SDS از پروتئین ، با روش دیالیز و در زمان طولانی انجام میگرفت و نتیجه واضحی را ایجاد نمیکرد. Putnam و neurah این را گزارش کرد و روش رسوب دهی با نمک باریوم را پیشنهاد دادند. بنابراین پروتئینی که از این روش ریکاور شده است دوباره خواصیت هیدروفوبی را بدست آورده و با مقایسه آن با حالت طبیعی به این نتیجه رسیده اند که مقداری از Sds بصورت باند شده باقی مانده است. علاوه بر آن Memeekin و همکارانش دریافتند که روش رسوبگذاری وفقیت آمیز نبوده و قتی که آن ها یک کمپلکس پایداری را از بتالاکتوگلوبین که با نسبت 2 با SDS ترکیب شده بود بدست آوردند و این کمپلکس قادر یه جدا شدن از دترجنت با روش دیالیز نود و همچنین روش رسوب دهی با باریوم هیدروکسید نیز برای آن مناسب نبود. به استثنای ریبونوکائازها، تلاش های زیادی جهت بدست آوردن فرم طبیعی پروتئین ها انجام شده است به کمک دیالیز SDS که با شکست مواجه شده است. نتیجه های کمی که از دیا لیز حاصل شده است بیان می دهد که روش های معادلی باید پیدا شود تا جدا شدن شدن دترجنت را ممکن کند. مطالعاتی توسط Stark . stein , moore انجام گرفت و نشان داد که SDS می تواند از پروتئین طی فرایند کروماتوگرافی تعویض یونی از پروتئین جدا شود. در آزمایشی که انجام دادند از ریبونوکلئاز پانکراس استفاده کرده و آن را درمعرض محلول SDS قرار دادند و سپس آن را در یک ستون حاوی Dowex 1شسته و سپس این پروتئین خاصیت آنزیمی خود را دوباره نشان داد. به هر حال ریبونوکلئاز یک پروتئین ایده آل برای نشان دادن قابل برگشت بودن پروتئین نیست. آزمایش های زیادی نشان داده اند که این پروتئین به علت وجود باند های دی سولفیدی به سستس به SDS برهمکنش دارد پس دناتوره شدن توسط SDS برای این پروتئین محدود میشود.
پس در این آزمایش سعی میشود که SDS از پروتئین جدا شود که در این روش پروتئین را در محلول 6 M از اوره قرار می گیرد و سپس در مجاورت رزین تبادل کننده آنیون Dowes l-X2.قرار میگیرد. اوره از این جهت استفاده می شود که جلوی رسوب دهی پروتئین را هنگامی که SDSحذف میشود را بگیرد و علاوه بر آن جلوی اتصالات غیر قابل برگشت را به رزین های تبادل کننده آنیونی می گیرد. همچنین در پروتئین هایی که SDS بصورت سست متصل شده است، اوره به جدا شدن آن از پروتئین کمک میکند. مطالعات نشان داد که یک میلی گرم از Dowes l-X2 می تواند به راحتی با 100 میلی گرم از SDS ذر عرض 10 دقیقه اتصال بر قرار کند. اگرچه این مقدار کمتر از آن چیزی است که بصورت تئوریک از رزین انتظار داریم . در مرحله بعد ما بررسی می کنیم تا ببینیم آیا همه SDS هایی که به پروتئین متصل شده بودند می توانند به توسط رزین های مبادل کننده آنیون ، از آن جدا شوند. در یک آزمایش معمولی،1 میلی گرم از محلول آسپارتات ترنسکربامیلاز که حاوی SDS با S35 نشانه دار شده بر داشته ودر بافر B قرار می دهیم و سپس و 6M نیز به آن می افزاییم. این محلول را از درون ستونی که حاوی Dowes l-X2 عبور می دهیم و. مایع خارج شده از ستون از لحاظ غلظت پروتئین و و میزان رادیواکتیویته مورد سنجش قرار می گیرد. . در این آزمایش می توانیم بگوییم که پروتئین های خارج شده از ستون 95% بدون SDSبوده وهیچ رادیواکتیو قابل شناسایی در آن دیده نشده است. پس از اینکه پروتئین از SDS جدا شده ، هنوز به حالت طبیعی خود برنگشته است ، چونکه درمحلولی قرار گرفته که حاوی اوره است. همانطور که میدانیم اوره و گوانیدین هیدروکلراید از جمله مواد دناتوره کننده پروتئین هستند. یکی از روش های برگرداندن پروتئین دناتوره شده در محلول حاوی اوره این است که محلول را به تدریج رقیق و رقیق تر بکنیم. این کار با اولترافیلتراسیون میسر خواهد بود . اوره باقی رسوب شده توسط دیالیز به بیرون هدایت خواهد شد.
این نتایج از پروتئین بازدارنده اپران lac و آلدولاز حاصل شده بود. در بعضی از پروتئین ها فقط با روش دیالیز به حالت طبیعی خود بر میگردند کهRNA پلیمراز ها از این جمله هستند ، ولی بعضی از پروتئین ها مانند آلدولاز فقط 20% توسط دیالیز به حالت طبیعی خود بر میگردند
متانوسارسینا: دارای دیوارهی ضخیم گرم مثبت از جنس پلی ساکارید که حاوی قندهای گالاکتوز آمین، گلوکز اسید گلوکورونیک همراه با استات است. دیوارهی آن فاقد فسفات و سولفات است. دیوارهی آن با توجه به مقادیر زیاد گالاکتوز آمین و اسید گلوکورونیک شبیه بافت پیوندی حیوانات(کوندروتین) است ولی برخلاف آن سولفاته نیست.
هالوکوکوس :
یک نمک دوست اجباری که دیوارهی آن یک پلیساکارید سولفاته است. دیوارهی آن شامل: گلوکز، مانوز، گالاکتوز سولفاته، قندهای آمینه، اسیدمورامیک و استات به مقدار زیاد است اکثر واحدهای قندی آن سولفاته هستند
شاید مهم ترین دسته فاکتورهای رونویسی، مجموعه ژنی باشد که به hox یا homeobox معروف اند. این ژن ها کارشان این است که از اولین ساعات تکثیر تخم تک سلولی به موجود پر سلولی، چینش سلول ها را کنترل می کنند. در همه رده های جانداران از خزندگان تا پستانداران و از ماهی ها تا بی مهرگان، همگی از همین دسته ژن برخوردار هستند. به همین دلیل است که در همه سلسله حیوانات، شکل بدن یک چهارچوب کلی دارد: یک تنه که از یک سو دهان دارد و در سوی دیگر یک مقعد، این وسط هم بسته به موجود، یک تعداد زائده دست و پا و دم و .. .
انسان ها چهار دسته ده تایی از این ژن هاکس دارند. یک دسته بروی کروموزوم ۱۲. شیوه چینش این ژن ها هم جالب است: چند تای اول در این دسته ۱۰تایی همیشه قسمت سر را کنترل می کنند چند تای بعدی تنه و به همین ترتیب تا انتهای بدن. دلیل این موضوع آشکار نیست ولی در همه جانداران به همین شکل است.
دانشمندان به بخش هایی از دی ان ای که هدف تغییر بسیار ناچیز در طول فرگشت بوده اند، مناطق فوق حفاظت شده highly conserved regions می گویند. hoxیکی از این مناطق است و زیاد سخت نیست که بفهمیم چرا تغییر در این مناطق بین حیوانات مختلف تا به این حد کم بوده است. کافی ست که یک بخش کوچک در این ژن دستکاری بشود تا موجود بیچاره بروی پایش چشم بروید یا اینکه دو تا آرواره پایینی داشته باشد یا اینکه بروی شکم اش دست بروید. بعد از بیلیون ها سال فرگشت، شما هنوز می توانید ژن های هاکس را از بدن یک خروس در بیاورید و به جای ژن های هاکس یک پشه بگذارید و نتیجه همچنان یک پشه بدون مشکل عمده است. این مناطق توسط مکانیسم های پیچیده و چندگانه ای، از جهش حفاظت می شوند (لایه های پروتئینی، این ژن ها را از گزند محرک های محیطی در امان می دارند و به جز در مواقع ارگان سازی در جنین، این ژن ها در دسترس هیچ کدام از ارگان های سلول نیستند). هر حیوان بیچاره ای که ژن اش تغییر کرده، به احتمال زیاد حتی فرصت خروج از تخم یا رحم را هم نداشته و بنابراین این ژن، به همین شکل در میان سلسله حیوانات ثابت مانده است. اما طبیعت بازی های زیادی دارد. بعضی از موجودات، یک کپی اضافه از کل ژن بر می دارند و با نسخه دوم ژن، بازی می کنند تا بتوانند شاخک های اضافی، پاهای اضافی یا هر چیز دیگری تولید بکنند. این قمار خطرناک را تنها عده ای معدود می برند ولی آنهایی که پیروز اند، قابلیت های شگفت آوری پیدا می کنند.
میکرو ارگانیسم ها را تقریبا در هر جایی از کره زمین می توان یافت . باکتری ها, آرکی ها, آغازیان, قارچ ها و حتی برخی از جانوران نیز جزو میکروارگانیسم ها به حساب می آیند و می توانند بیماری زا باشند. ویروس ها هر چند بعضی مواقع به عنوان عوامل زنده در نظر گرفته نمی شود ولی در بین میکروارگانیسم ها مطالعه می شوند.
(مقاله پروکاریوت ها را ببینید) پروکاریوت ها موجودات زنده ای هستند که فاقد هسته ی مشخص در سلولهای خود می باشند. پروکاریوت ها تقریبا همیشه تک سلولی هستند البته بعضی از پروکاریوت ها تجمعاتی را تشکیل می دهند که در آن با هم تعاملاتی دارند. پروکاریوت ها شامل دو قلمرو اصلی جانداران یعنی باکتری ها و آرکی باکتری ها هستند.
( مقاله اصلی : باکتری ها ) تقریبا همه ی باکتری ها به جز چند مورد استثنای نادر با چشم غیر مسلح غیر قابل مشاهده هستند. باکتری ها اغلب جاندارانی تک سلولی هستند و لی برخی مواقع اجتماعات سلولی پویایی تشکیل می دهند. ژنوم آن ها اغلب یک مولکول DNA حلقوی شکل هست که تنها کروموزوم باکتری است. کروموزوم های جانبی یا پلاسمید ها ممکن است در برخی از باکتری ها دیده شوند. باکتری ها مختلف می توانند با فرآیندی به نام هم یوغی قطعاتی از ماده ژنتیک خود را با هم مبادله کنند.
بیشتر باکتری ها علاوه بر غشای سلولی دارای یک دیواره ی سلول هستند که این دیواره در برخی باکتری ها از جمله باکتری های گرم منفی بسیار پیچیده بوده و باعث مقاومت باکتری به آنتی بیوتیک ها می شود. در برخی دیگر از باکتری ها در سطح خارجی سلول, پوششی گلیکوپروتئینی به نام گلیکوکالیس یا کپسول وجود دارد. علاوه بر این ها در سطح باکتری زوایدی مثل تاژک و فیمبریه نیز می تواند وجود داشته باشد. برای اطلاعات بیشتر مقاله باکتری ها و مقاله پروکاریوت ها را ببینید.
آرکی ها هم مثل باکتری ها سلول های پروکاریوتی بدون هسته هستند. تا قبل از سال 1960 دانشمندان تفاوت بین آرکی ها و باکتری ها را نمی دانستند و آرکی ها هم در کنار باکتری ها در گروهی به نام monera رده بندی می شدند. تا اینکه در سال 1960 میکروبیولوژیستی به نام کارل ووئز سیستم رده بندی سه قلمرو ای را پیشنهاد داد که از سه قلمروی باکتری ها, آرکی ها و یوکاریوت ها تشکیل شده است. آرکی ها با باکتری ها تفاوت های نسبتا زیادی دارند و هم از لحاظ ژنتیک و هم از لحاظ بیوشیمیایی با آن ها متفاوت هستند برای مثال غشای باکتری ها از فسفولیپید ها با پیوند های استری تشکیل شده است در حالی که غشای آرکی ها از ایزوپرنوئید ها دارای پیوند های اتری تشکیل شده است.
آرکی ها برای اولین بار در محیط های افراطی مثل محیط های بسیار داغ یا بسیار شور یافت شدند و گمان می شد فقط در چنین محیط هایی زندگی می کنند. اما امروزه تقریبا در تمام محیط های زیستی آرکی ها شناسایی و گزارش شده اند.
( مقاله اصلی: یوکاریوت ها ) بیشتر موجودات زنده ای که در زمان بلوغ, با چشم غیرمسلح قابل دیدن هستند یوکاریوت هستند. ولی با این وجود یوکاریوت ها میکروارگانیسمی و میکروسکوپی نیز کم نیستند. ویژگی سلولهای یوکاریوتی را می توانید در مقاله های سلول و یوکاریوت ها مطالعه کنید. گونه هایی از یوکاریوت ها که جزو میکروارگانیسم ها قرار می گیرند عبارتند از بیشتر آغازیان ( پروتیست ها ) که یوکاریوت ها تک سلولی هستند. قارچ ها . برخی از جانوران ( انواعی از حشرات میکروسکوپی مثل مایت ها ) و برخی از گیاهان ( جلبک های میکروسکوپی ).
میکروارگانیسم ها با توجه به نقش حیاتی ای که در طبیعت بر عهده دارند برای ادامه ی حیات روی کره زمین ضروری هستند. بیشتر میکروارگانیسم ها به عنوان گند زدا ها و گند روب ها نقش داشته و در چرخه مواد مختلف مثل کربن و نیتروژن در طبیعت نقش بسزایی ایفا می کنند. همچنین برخی دیگر از میکروارگانیسم ها به شکل همزیست با سایر موجودات از جمله انسان زندگی می کنند و وجود آن ها به نوعی برای حیات هر دو موجود ( هم میکروارگانیسم و هم جاندار میزبان ) ضروری است. برای مثال در مورد انسان اگر میکروب های روده ی انسان نباشند انسان دچار انواع بیماری های از جمله بیماری های عفونی مختلف می شود.
از میکروارگانیسم ها در تهیه آبجو و مشروبات , تهیه سرکه, تهیه نان و تهیه برخی از لبنیات مثل ماست و پنیر و ... استفاده می شود. استفاده از میکروب ها در مواد غذایی این چنینی از سالیان دارز وجود داشته و انسان حتی دلیل این تغییرات در مواد غذایی را تا قبل از کشف میکروارگانیسم ها نمی دانسته است.
از برخی از میکروب های خاص برای ایجاد تغییراتی در آب ها استفاده می شود. برای مثال در فاضلاب های کارخانجات برای تجزیه کردن برخی از موادی که برای محیط مضر هستند از میکروب های خاصی استفاده می شود. همچنین از باکتری های خاص نفت خور برای تمیز کردن آب های آللوده به نفت استفاده می شود.
از میکروب های برای تخمیر مواد مختلف و تولید اتانول استفاده می شود. همچنین در رآکتور های زیست گاز ( بیوگاز ) برای تولید گاز متان از میکروب های استفاده می شود. دانشمندان امروزه در تلاشند از جلبک ها برای تولید سوخت مایع استفاده کنند. همچنین استفاده از باکتری ها برای تولید زباله های کشاورزی به سوخت نیز در دستور کار دانشمندان قرار دارد.
به توالی پروتئین که به صورت رشتهای از اسیدهای آمینه میباشد گفته میشود. پروتئینها پلیمرهایی خطی از اسیدهای آمینه هستند که با پیوند پپتیدی بهم متصل شدهاند.